نگاهی کوتاه به لغات ترکی دخیل در کردی 4
یازار : کوراوغلو
+0 به یه نقبل از آن که به در بخش 4 نیز به لغات ترکی دخیل در کردی بپردازیم ، یک زنگ تفریح و خنده خالی از لطف
نخواهد بود .
کردی گفت :
زبان کردی یکی از کهن ترین، شیرین ترین و غنی ترین زبانهای دنیاست. زبان کردی جزء زبانهایی است که
حاوی استثناءهای کمتری است زیرا هر چیزی که در کردی نوشته میشود همانجور هم خوانده می شود
بله ، اینها که چیزی نیست ، علاوه بر اینکه کردی تنها ربان با خط فنوتیک می باشد ، دارای 5 درجه صفت
،مخترع 3 خط اولیه بشری ، 600 هزار عنوان کتاب ،9 مصوت ،قانون هماهنگی اصوات، بیش از 40 زمان فعل ،
. چهار هزار فعل ساده و هزاران آپشن ناشناحته دیگر می باشد
و کردی دیگر که معلوم است هیچ درکی از اعداد و ارقام ندارد و ریاضی را با زور تبصره قبول شده است گفت :
استان آذربایجان غربی 7 میلیون کرد دارد!!!!!!
حتی اگر تمام ساکنین این استان 2-3 میلیونی را کوووووووووووورد حساب کنیم باز 5 میلیون کم می آوریم مگر
اینکه سنگ ها و درختان این استان را نیز از مهاجران کرد عراقی محسوب کنیم !!!
31 - Qamîş | قامیش ( نی )
فرهنگ فارسی معین:
[ تر. ] (اِ.) = قمیش . غامیش : 1 - نی ، قصب . 2 - نیستان .
لغت نامه دهخدا:
قامیش . (ترکی ، اِ) قصب است . (فهرست مخزن الادویه ). نی .
:محمد صادق نائبی
= قامیْش و گمیش = قام (قامماق =
زدن ، زدن بقصد کشت) + یش (اک) = وسیلة دفاعی یا جنگی ، نی (که سابق وسیلة
دفاعی و جنگی بود) ، خیزران ، اسباب مزاحمت ، موی دماغ! ؛ قمیش شدن =
غامیش گذاشتن = مزاحمت
:لغات الترک
نی=(qamış)قامیش
(تهپ (تپه | Tep -32
:محمد صادق نادئبی
= تپه = سر ، فرق ، قلّه ، هیکل ؛ «تپه گؤز» در کتاب دده قورقود بمعنی کسیکه در پیشانی یک چشم دارد آمده است. برهان قاطع (27) هم آنرا ترکی می داند. نمی دانم با مصدر تپمک (= تپاندن) چه رابطه ای دارد.
:لغات الترک
تپه =(tüpü)توپو
(یان (طرف | yan -33
( چۆل (صحرا | Çol -34
:فرهنگ فارسی معین
تر. ] (اِ.) بیابان ، صحرای خالی از بشر.
:لغت نامه دهخدا
چول . (ترکی
، اِ) چل ، بمعنی صحرا. (یادداشت مؤلف ). بیابان . (جهانگیری ). جای خالی
از آدم را گویند. (برهان ). بیابان ریگ زار و جائی که آدمی در او نباشد و
کم عبور کند. (آنندراج ) (انجمن آرا). بیابان . صحرای خالی از بشر. (ناظم
الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). بیابان . جائی که آدمی در آنجا نباشد
بیابان ریگزار و دور از آدمی . (یادداشت مؤلف ) :
گله در چول و غله اندرچال
نتوان داشت چله از سرحال .
:فرهنگ عمید
[ču(o)l](اسم) [ترکی] [قدیمی]
بیابان بیآبوعلف.1
۲. جای خالی از آدمی؛ چولستان.
:محمد صادق نادئبی
چؤل = بیابان خالی از بشر ، صحرا ، همریشه با جلگه
(قهواخ (غار| Qewax -35
:لغات الترک
هر چیز میان تهی =(qowuq)قووق/ قووخ
(سیرت (ستیغ، خط الراس| Sîrt -36
:لغات الترک
موی ستبر ، اوغوزان به تپه ها ، پشته ها و کوهها نیز گویند =(sırt)سیرت
(قامچی (شلاق | Qamçî -37
:لغات الترک
تازیانه=(qamçı)قامچی
(کهله (قلعه| Kele -38
:محمد صادق نائبی
قلعه =قالا = قال (قالماق = ماندن ، پابرجا ماندن) + ا (اک) = ماندگار ، پابرجا
( ئال (سرخ | ALA/ELA -39
:محمد صادق نائبی
آل= سرخ کمرنگ ، مهر و نگین پادشاهی
لغات الترک
،آل =سرخ ، قرمز
(دنگیز / دنیز (دریا | DENGİZ/DENÎZ -40
:محمد صادق نائبی
= دنیز=دن (قطره) + یز( اک جمع ) = قطرات ، دریا ، نام خانم ، همریشه با دانه (ه.م) ؛ صورت قدیمی این کلمه تنگیز (تنگ = ناپایدار ، کوچک) است که چنگیز هم از آن بدست آمده است.
:لغات الترک
دریا=təŋizتنگیز
منابع
لغات الترک
urmu.freeoda.com/meqaleler/dil_yek_hezar_vajeye_turki_dar_parsi.htm
www.vajehyab.com
www.ellahmezar.ir