نگاهی کوتاه به لغات ترکی دخیل در کردی 5

یازار : کوراوغلو

+0 به یه ن

 

41- Qîl |  قیل ( مو )

لغات الترک :

qıl = موی انسان و حیوانات

 

42 - Enî ئه‌نی (پیشانی )

به احتمال زیاد همان ( آنین / آلین ) ترکی است .

 

43 - Sarîn | سرین ( خنک )

 

44- ÇİX /   ÇİK | چخ ( صدای راندن سگ )

 ( چخ ) چخ یا چک در ترکی هنگام راندن سگ بکار می برند.

 

45 - ESLAN/ASLAN |  ئه سلان ( شیر )

 لغت نامه دهخدا:

اصلان . [ اَ ] (ترکی ، اِ) مصحف ارسلان به معنی شیر که غالباً نام اشخاص باشد. مأخوذ از ترکی ، شیر بیشه . و از اعلام است . (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین :

( اَ ) [ تر. ] (اِ.) 1 - شیر بیشه . 2 - نامی از نام های مردان .

 فرهنگ عمید :

(اسم) [ترکی] (زیست‌شناسی) [قدیمی]['aslān]  شیر

 فرهنگ نام :

(تلفظ: aslān) (ترکی) (= اسلان) شیر ، شیر بیشه .

 

محمد صادق نائبی :

= ارسالان = ار (پهلوان) + سال (سالماق = انداختن ، برانداختن) + ان (اک فاعلی) = پهلوان انداز ، مردافکن ، شیر ، بصورت اسلان و آسلان و اصلان (معر) نیز می آید ؛ ارسلانلی (19) = ارسالان (شیر) + لی(اک ملکی) = شیردار ، شیرنشان ، سکه دارای نشان شیر ، غروش

لغات الترک :

arslan = شیر ، لقب خاقانان

 

 46 - HANΠ ( کجاست ؟ )

لغات الترک :

qanı / hanı = کجا ، در کجا

 

47 - ÎLAN/YİLAN  ( مار )

لغات الترک :

yılan = مار

 

48 - QOŞİÇÎ/KUŞÇU ( شکارچی پرنده )

لغت نامه دهخدا :

قوشچی . (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) نگاهدار قوش . (ناظم الاطباء). کسی که نگهبان پرندگان شکاری است .(فرهنگ نظام ). میرشکار. (آنندراج ) (غیاث اللغات ).

فرهنگ عمید :

(اسم، صفت) [ترکی] [قدیمی] [qušči] نگهبان قوش؛ میرشکار؛ بازدار.

محمد صادق نائبی :

قوشچی = قوُش (پرنده) + چی (اک شغل ساز) = کسیکه کارش با پرنده است ، ملّاعلی علاءالدین علی بن محمد سمرقندی عالم و ریاضیدان و متکلّم ایرانی که به فرمان سلطان اُلُغ بیگ مأمور تشکیل رصدخانة سمرقند گردید و ایشان عقاب مخصوص شاه را در شکارگاه نگه می داشت.

لغات الترک :

quş = نام عمومی پرندگان

 

49 - SUWAJ/SAVAŞ  | سواژ یا ساواش ( جنگ و ستیز )

لغات الترک :

sawaşmaq = جنگ و نبرد ( ترکی اغوزی )

 

50 - YOK/YOX ( نبودن )

لغات الترک :

yoq = نه ، نیست 

 

51 - YOL ( راه ، روش )

لغات الترک :

yol = راه ، به سفر نیز گویند .

 

52 - ÊRîş  |  ئێریش ( سرباز دشمن  ) 

لغات الترک :

ərik / erik = سرباز ( شخص ) دلاور و چالاک 

این لغت به همین معنا و صورت  ERINK/ ERIN  در ترکی سومری نیز آمده است .

 

53 - BAN  KE |  بان که  ( ظرف )

در ترکی آزری به صورت بانکا و در ترکی سومری بان آمده است .

 

54 -  EgîD | اگید  ( نیرومند ، جوان ) 

لغات الترک :

yigit = جوان 

 

55 - Qalind قالند ( ضخیم )

لغات الترک :

qalın = انبوه ، ضخیم ، هر چیز به هم انباشته 

 

56 - hûça هوجا ( قد بلند ، دراز )

 

57 - Pîl | پیل / پئل  ( پشت ، کمر )

لغات الترک :

bél = کمر ، پشت ، تهیگاه 

نکته : در ترکی و محتملا در کردی تبدیل پ و ب به یکدیگر عادی و ممکن است .

 

58 -  hev   ( خانه ، حیاط )

 

59 - Bitûm  ( کامل )

محمد صادق نائبی :

تام و توم = کامل ، در ترکی باستان نام آقا ؛ تامای = ماه کامل ، از الهه ها (2،17) ، احتمالاً این ریشه به عربی رفته و تمام ، تامّ ، اتمام و… از آن مشتق گرفته شده است.

لغات الترک :

bütün =  کامل ، درست و سالم 

 

60 - Yord  ( سرزمین و مرتع )

لغت نامه دهخدا :

یورد. [ یُرْ ] (ترکی ، اِ) حجره . اتاق . یورده . یوردی . (ناظم الاطباء). یورت . یرت . یرد. سامان . (یادداشت مؤلف ). 

یورت . (ترکی ، اِ) یرت . (ناظم الاطباء). جا و مکان را گویند. (آنندراج ). مسکن و منزل . یورد. هریک از اتاقهای خانه : این خانه دارای ده یورت است . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یرت و یورد شود. || محل خیمه و خرگاه . زمین که صحرانشینان خیمه های خود را آنجا زنند. (یادداشت مؤلف ). || مجموع چادرهای قبیله . (یادداشت مؤلف ). || مکانی که صحنش وسیع و فراخ باشد. (آنندراج ). || چراگاه ایلات و عشایر : هرکس را موضع اقامت ایشان که یورت گویند تعیین کرد. (تاریخ جهانگشای جوینی ). هریک را یورت معین فرمود که آنجا عصای اقامت بیندازند. (تاریخ جهانگشای جوینی ). فرمود تا لشکرهای جرماغون و بایجونویان که یورت ایشان در روم بود... (جامعالتواریخ رشیدی ).

 فرهنگ معین :

[ تر - مغ . ] (اِ.) 1 - چراگاه ایلات و عشایر. 2 - محل خیمه و خرگاه . 3 - مسکن ، منزل . 4 - یورد.

 فرهنگ عمید :

یورت = (اسم) [ترکی]  [yurt] منزل؛ خانه؛ اتاق؛ مسکن.

 محمد صادق نائبی :

یورت= یوُرد = خانه ، محل خیمه ، چراگاه : … هریک را یورت معین فرمود که آنجا عصای اقامت بیاندازد / تاریخ جهانگشای جوینی

 
yurt = خانه ، آثار کهن ، محل اتراق ایل
 
 همچنین به صورت yard وارد انگلیسی نیز شده است .
منابع :
 
1- لغات الترک
 
2- urmu.freeoda.com/meqaleler/dil_yek_hezar_vajeye_turki_dar_parsi.htm
 
3- www.vajehyab.com
 
4- www.ellahmezar.ir

5-  دیوان کردی ملای جزیری



آچار سؤزلر : تۆرکجه, کۆردجه, سؤزجوک,